شخصی برای اولین بار یک کلم دید.

اولین برگش را کند،

زیرش به برگ دیگری رسید و زیر آن برگ یه برگ دیگر و.

 

با خودش گفت:

حتما یک چیز مهمی هست که اینجوری کادوپیچش کردن.!

اما وقتی به تهش رسید و برگها تمام شد متوجه شد که چیزی توی اون برگها پنهان نشده،

بلکه کلم مجموعه‌ای از این برگهاست.

 

حکایت زندگی هم این چنین است!

ما روزهای زندگی رو تند تند ورق میزنیم و فکر می کنیم چیزی اونور روزها پنهان شده،

در حالیکه همین روزها آن چیزی ست که باید دریابیم و درکش کنیم.

و چقدر دیر میفهمیم که بیشتر غصه‌هایی که خوردیم،

نه خوردنی بود نه پوشیدنی،

 

فقط دور ریختنی بود.!

 

زندگی، همین روزهایی است که منتظر گذشتنش هستیم.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

اقدام پژوهی Kristin پشتِ اَبرهای سیاه نیلوفرانه Carolyn آموزشگاه متوسطه اول زینب(س) کوهدشت دستگاه تصفیه آب سی سی کا در شیراز انجمن شعر و ادب میخانه